Category Archives: به شیوه خودت موفق شو

۱۴ نکته کلیدی در انتخاب رشته کنکور ۹۶ به قلم دکتر پروینی

این روزها، روزهای پر تب و تابی برای دانش آموزانی که در مرحله انتخاب رشته هستند می گذرد پیشنهاد می کنم در انتخاب رشته نکات زیر را مد نظر قرار دهند:

۱- مهمتر از ورود به دانشگاه در هر رشته ای، داشتن استراتژی و هدف برای مسیر شغلی است: یعنی اینکه دانش آموز باید بر مبنای پتانسیل خانوادگی (کسب و کار و تجربه اعضای خانواده، رشته ای که تحصیل کرده اند)، تیپ شخصیتی خودش، استعداد و علائق اش رشته متناسب خود را انتخاب کند.

تذکر: شخصی که پدرش ۴۰ سال در بازار است و اعتبار، تجربه و شناخت خوبی از بازار کسب کرده بهتر است به این تانسیل توجه داشته باشد و رشته ای مرتبط به شغل پدر انتخاب کند تا این انباشتگی مورد استفاده بهینه قرار گیرد. یا کسی که پدر یا مادرش تحصیلاتی در رشته ای دارند اگر در همان رشته یا رشته مکمل تحصیل کند می تواند از هم افزایی و پتانسل موجود استفاده کرده و رشد سریعتر و بیشتری داشته باشد و چه بسا این موضوع به ایجاد کسب و کار خانوادگی منجر شود.

۲- دانش آموز بهتر است در مورد تیپ شخصیتی خود تحقیق کند بهترین ابزار برای این استفاده از دانش MBTI هست که در این سایت اطلاعات لازم و آزمون آن و نیز گزارش کامل آن آورده شده است. وقتی داوطلب ورود به دانشگاه متوجه می شود درونگرا است به تبع پرداختن به رشته های مهندسی نرم افزار، حسابداری، علوم پایه (ریاضی، فیزیک و شیمی) می تواند انتخاب های خوبی برای افراد درونگرا باشد و سایر رشته های فنی و مدیریتی که نیاز به تعامل بیشتر با دیگران دارد می توان انتخاب هایی برای برونگراها باشد. اگر فرد در نتیجه تست MBTI بفهمد که حسی هست یا شهودی می تواند مثلا در رشته های مهندسی انتخاب بهتری کند معماری و شهرسازی می تواند انتخاب خوبی برای شهودی ها باشد. اینکه بفهمد فکری هست یا احساساتی می تواند راهنمای خوبی در انتخاب رشته های حساسی چون حقوق، پزشکی و … باشد و نهایتا اطلاع از ترجیح منظم یا منعطف بودن می تواند راهگشای انتخاب رشته هایی باشد که نیاز به پذیرش الزامات بیشتری در مقوله نظم و انظباط دارد مثلا تیپ هنری به ترجیح منعطف و تیپ مهندسی به ترجیح منظم نزدیکتر است. در گزارشهای کامل هر تیپ (کلا ۱۶ تیپ شخصیتی داریم) لیست کاملی از شغل های مناسب به شما پیشنهاد شده است.

۳- یکی از سئوالات اساسی که داوطلب باید به آن جواب دهد این است که در دوران تحصیل به چه دروسی علاقمندی بیشتری داشته و عملکرد قابل قبولتری در آنها داشته مثلا اگر به ریاضی بیشتر از فیزیک علاقمند بوده و در دانشگاه می خواهد رشته مهندسی انتخاب کند رشته های مهندسی نرم افزار، برق و صنایع می تواند انتخاب مناسبتری باشد.

۴- اگر داوطلب کنکور در رشته ریاضی از ذوق هنری برخوردار است می تواند رشته های معماری و مهندسی شهرسازی را که در دانشکده های هنر ارائه می شوند را با دقت بیشتری مورد بررسی قرار دهند.

۵- انتخاب رشته هایی با عناوین جدید می تواند ریسک بالایی در ادامه تحصیل و بازار کار داشته باشد و در صورت عدم شناخت کافی توصیه نمی شود.

۶- در انتخاب رشته یکی از نکات مهم سهولت در ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر است برخی رشته ها از فشردگی بالایی در رقابت در کنکور ارشد و دکتری برخوردارند مثل مهندسی صنایع.

۷- آزمون استعداد سنجی جان ال هالند نیز در یافتن تیپ شغلی مناسب می تواند به داوطلب کمک کند. اطلاعات این آزمون هم در سایت مورد اشاره قرار گرفته است.

۸- بهتر است قبل از انتخاب نهایی مروری بر گذشته خود داشته باشیم و ببینیم احیانا در چه زمینه ای درخششی داشته ایم مثلا ممکن است دانش آموزی در فعالیت های ورزشی استعداد خاصی داشته و آنرا در کلاسهای ورزشی بروز داده باشد بهتر است نترسیم و تحت تاثیر جامعه انتخاب رشته نکنیم. بهتره جسورانه و با هدفگذاری بلند و میان مدت برنامه ریزی کنیم.

۹- انتخاب دانشگاه های بزرگتر در شهرهای بزرگتر مخصوصا برای آقایان می تواند باعث رشد بیشتر شخصیت فرد و توسعه سایر ابعاد شخصیتی و استقلال بیشتر وی شود.

۱۰- موفقیت در برخی رشته ها عشق و شیدایی آن رشته را می خواهد رشته ای مثل برق، صنایع، اقتصاد، جهانگردی و … آدم خاص خودش را می خواهد.

۱۱- برخی رشته ها منجر به تک بعدی شدن دانشجویان آن رشته ها می شود. رشته هایی که رتبه های بهتر در هر دانشگاه انتخاب می کنند بعضا موجب اعتماد بنفس کاذب دانشجوی آن رشته و در تله خودبزرگ بینی افتادن ایشان می شود نگارنده این متن در دانشگاه صنعتی امیرکبیر و شریف تحصیل کرده و از نزدیک با رشد تک بعدی دانشجویان برخی رشته ها آشناست لذا توصیه می شود این مهم را در انتخابتان لحاظ کنید.

۱۲- انتخاب رشته به سبک زندگی شغلی که شما در آینده برای خود انتخاب می کنید به شدت وابسته است اگر هدف داوطلب بعدها استخدام باشد یک سری رشته ها چون حسابداری، مدیریت و مهندسی نفت و اگر هدفش کارآفرینی باشد سری دیگر رشته ها مانند مدیریت کسب و کار، مهندسی شیمی، مهندسی نرم افزار و … می تواند برای او مناسب باشد.

۱۳- انتخاب رشته دانشگاه هایی که رشته های کم و محدود یا ضوابط خاص پذیرش دارند می تواند از مطلوبیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن دانشگاه برای مخاطب بکاهد.

۱۴- علاقه چیزی است کاملا نسبی که حصول آن  اولا نیاز به تحقیقات گسترده از افراد با تجربه و تجسم خود در شغل ایشان دارد و ثانیا می تواند با زمان و سن و سال تغییر کند. لذا در انتخابتان مورد توجه قرار دهید ولی خیلی به آن وزن ندهید.

توصیه به داوطلبینی که قصد توقف و خواندن برای سال آینده را دارند اگر توان مالی انتخاب رشته های شبانه را دارید بهتر است این مورد را انجام دید قبولی در رشته های شبانه منجر به از دست رفتن امکان شرکت در کنکور سال آینده نمی شود این کار باعث آشنایی شما با دانشگاه و رشته هایش شده و به تلاش های شما (در صورت تصمیم به شرکت مجدد در کنکور ) رنگ و بوی دیگر می بخشد. امسال قبل از شروع به خواندن اول با تیپ شخصیتی خود آشنا شوید تا دریابید بهترین روش یادگیری برای شما چه روشی است و کلا با نقاط ضعف و قوت شخصیتی خود آشنا شوید.

توصیه به دانش آموزانی که سال های آینده کنکور دارند بهتر است از اکنون بازدیدی از دانشگاه داشته باشید و با رشته های آن و دانشجویان آن رشته ها آشنا شوید این امر علاوه بر این که منجر به هدفگذاری دقیقتر شما می شود منجر به ارتقای انگیزه یادگیری و تلاش شما در آماده شدن برای کنکور می شود.

با آرزوی موفقیت و حال خوب بالندگی

به شیوه خودت موفق شو- جلسه اول

جلسه اول:
سلام
امیدوارم حالتان خوب باشد در این جلسه با مقدمات دوره به شیوه خودت موفق شو آشنا می شوید. لطفا تمرین اول را در قسمت نظرات بنویسید.

تمرین اول:
حالتان چطور است؟ اگر حالتان خوب نیست چی بشه حالتون خوب میشه؟ لطفا بنویسید

 

جلسات بعدی به تدریج اضافه خواهد شد…

خودآگاهی چیست؟

خودآگاهی عبارت است از توانایی شناخت و درک نیازها، امیال، نقاط ضعف، عادات و هر جنبه‌ی دیگری که به‌ طرز رفتار یک فرد شکل می‌دهند. این توانایی در برخی منابع با عنوان خودشناسی و خودکاوی نیز معرفی شده است.

خودآگاهی بخش اعظمی از مباحث درمانی و نیز فلسفی را به خود اختصاص می‌دهد. خودآگاهی همچنین مبنای جنبشِ خودسنجی (quantified-self movement) است. به اعتقاد پیروان این جنبش، افراد می‌توانند با بهره‌گیری از فناوری به جمع‌آوری اطلاعات پیرامون متغیرهای مختلفِ زندگی روزمره‌ بپردازند و کیفیت زندگی خود را از طریق ارزیابی اطلاعات جمع‌آوری‌شده بهبود ببخشند.

گوردون مارینو (Gordon Marino)، استاد فلسفه‌ی کالج سِنت اولاف، در مقاله‌ای در نیویورک تایمز می‌نویسد:

شعار سقراط این بود که «خودت را بشناس». بر خلاف تصور بسیاری از فلاسفه، خودشناسی فقط به خودآزمایی عقلانی محدود نمی‌شود، بلکه مستلزم شناخت احساسات خویشتن است. به تجربه دریافتم فلاسفه به‌طورکلی از لحاظ احساسی افراد سازش‌پذیری نیستند. بسیاری از این افراد با فراز و نشیب‌های احساسی به‌گونه‌ای مواجه می‌شوند که گویی این هیجانات چیزی جز موانع عقلانیت نیستند، در حالی که فروید بیش از حکیمان آتن به اهمیت اخلاقی خودپیدایی احساسی توجه دارد. فروید با زبانی که به تراژدی‌نویسان یونانی می‌ماند، اما شعرگونه نیست، یادآور می‌شود همبستگی با طیف وسیع احساسات امری بس دشوار است.

اساسا هر چه بیشتر به احساسات و اعمال‌تان دقت کنید، بهتر می‌توانید علت اعمال خود را درک کنید. هر چه بیشتر درباره‌ی عادات‌تان بدانید، راحت‌تر می‌توانید خودتان را اصلاح کنید. در بسیاری موارد، این شناخت به کندوکاو چندان پیچیده‌ای نیاز ندارد. «یادگیری دوحلقه‌ای» (double-loop learning) از جمله روش‌های خودآگاهی است که در مقاله‌ای در نیویورک تایمز منتشر شده است:

یادگیری دوحلقه‌ای یک رویکرد شناختیِ نه چندان رایج، اما بسیار تأثیرگذار است که کریس آرگیریس (Chris Argyris)، نظریه‌پرداز کسب‌و‌کار، مطرح کرد. در این روش باید رویکرد خود را از تمامی جهات شامل روش‌‌ها، تعصبات و نیز پنداشت‌هایی که عمیقا باورشان داریم، مورد پرسش قرار دهیم. این روش خودآزمایی که به لحاظ روانشناسی جزئی‌نگرانه‌تر شناخته می‌شود، مستلزم آن است که باورهای‌ خود را به چالش بکشیم و جرأت پیدا کنیم بر اساس اطلاعات حاصل از این خودآزمایی، حرکتی از خودمان نشان دهیم تا شاید بتوانیم درباره‌ی زندگی و اهداف‌مان به طرز متفاوت‌تری بیندیشیم.

امروزه به مدد گسترش اینترنت، مردم به آسانی به حجم انبوهی از اطلاعات دسترسی دارند و می‌توانند بسیاری مطالب رایگان را با موضوع رشد و توسعه‌ی فردی، مثلا راهکارهای افزایش بهره‌وری یا عادات افراد موفق در وب‌سایت‌های مختلف مطالعه کنند، اما برای اینکه بتوانید نکات آموزنده‌ی این قبیل مطالب را در زندگی واقعی به کار ببندید، قبل از هر چیزی باید خودتان را خوب بشناسید.

خودآگاهی

 

تورین کلوسوسکی (Thorin Klosowski)، نویسنده‌ی اصلی مطلبی که اکنون در حال خواندنش هستید، به خاطره‌ی جالبی اشاره می‌کند که تعریفش خالی از لطف نیست:

وقتی به کالج می‌رفتم، عادت داشتم شب‌ها تا دیروقت بیدار بمانم و روی مقالاتم کار کنم. آن روزها اتاقم همیشه ریخت‌و‌پاش بود و میز تحریرم هرگز سروسامان نداشت. چه شب‌های زیادی که بی‌خوابی کشیدم! هر روز احساس بدی داشتم و مقالاتی هم که می‌نوشتم، افتضاح بودند. فکر می‌کردم آدمِ شب هستم، چون شب‌زنده‌داری به نظرم خیلی خلاقانه می‌آمد، اما در مورد من نتیجه‌بخش نبود.

هنوز هم می‌توانم تا نیمه‌های شب پشت یک میز نامرتب بنشینم و بنویسم، ولی حالا خوب می‌دانم که با این رویه هیچ پیشرفتی نخواهم کرد. بالاخره فهمیدم اگر میز تحریرم مرتب باشد و صبح اولِ وقت کار کنم، نتیجه‌ی قابل قبول‌تری می‌گیرم، اما سال‌ها طول کشید تا به این باور برسم. همیشه فکر می‌کردم شب‌کاری برایم مناسب‌تر است، چرا که هرگز به خودم فرصت فکر کردن درباره‌ی شخصیتم را نداده بودم و نمی‌خواستم روشم را عوض کنم، اما یک‌بار که این کار را کردم و دیگر حاضر نیستم به رویه‌ی قبلی برگردم.

شاید فکر کنید همین که خودتان را خوب بشناسید، کافی است تا همه‌ی مشکلات‌تان حل شوند، اما این‌طور نیست، چراکه خودآگاهی فقط قدم اول است. ذهن ما انسان‌ها به قدری انباشته از تعصبات است که در برابرشان ناتوان هستیم و این تعصبات، تصمیمات‌مان را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

دنیل کانمن (Daniel Kahneman) در کتاب تفکر، سریع و کُند به این نکته اشاره می‌کند که حتی پس از سال‌ها مطالعه‌ی تعصبات و مبانی تصمیم‌گیری‌ هنوز هم تمامی خطاهای گذشته‌ را تکرار می‌کند:

به جز برخی نتایجی که فکر می‌کنم بیشتر حاصل افزایش سن هستند، تفکر شهودی من هنوز هم مانند دورانی است که مطالعه‌ی این موضوع را شروع نکرده بودم؛ مستعد اعتماد به نفس کاذب، پیش‌بینی‌های افراطی و دُژانگاری برنامه‌ریزی. فقط در توانایی شناسایی موقعیت‌هایی که احتمال بروز خطا دارند، بهبود یافته‌ام…، اما در شناسایی خطاهای دیگران خیلی بیشتر از شناسایی خطاهای خودم پیشرفت کرده‌ام.

کانمن در یکی از سخنرانی‌های تِد اضافه می‌کند، یادآوری وقایع گذشته همیشه به‌صورت کاملا دقیق امکان‌پذیر نیست، پس حتی اگر زمان بسیار زیادی را صرف ارزیابی گذشته‌ی خود کنیم، باز هم تصویر مخدوشی از وقایع را تجسم خواهیم کرد.

در همین راستا، عده‌ای از پژوهشگران حوزه‌ی روانشناسی معتقدند ما انسان‌ها به قدری نقطه‌ی کور داریم که رسیدن به خودآگاهی اغلب امکان‌پذیر نیست. به‌طورکلی عادت کرده‌ایم بر یک خودانگاره‌ی خاص تا جایی مداومت کنیم که دیگر متوجه خطاهای‌مان نشویم.

کلوسوسکی در ادامه‌ی خاطره‌ای که خواندید، دقیقا به همین مشکل اشاره می‌کند:

من خودم را آدمِ شب می‌دانستم و هرگز به کار کردن در صبح فکر هم نکرده بودم. سال‌هاست که از این دست مکاشفات، زیاد داشته‌ام. وقتی طلاق گرفتم، تازه فهمیدم آن‌قدرها هم که خودم فکر می‌کردم در برقراری ارتباط با دیگران توانا نیستم. چقدر دست به آزمون‌ و خطا زدم تا بفهمم چه جور آدمی هستم! هنوز هم اشتباهات زیادی مرتکب می‌شوم و اغلب اوقات اصلا متوجه اعمالم نیستم، اما حداقل یک چیز را خوب می‌دانم و آن اینکه چه زمانی از روز برای کار کردنم مناسب‌تر است.

تمرینات خودآگاهی

قضاوت بی‌طرفانه

اینکه خودتان را بی‌طرفانه بنگرید کار ساده‌ای نیست، اما ارزش امتحان کردن دارد. هدف این تمرین، نقد و بررسی تصمیمات‌تان است. حتی می‌توانید با دوستان مورد اعتمادتان صحبت کنید و انتقادات‌شان را بشنوید.

نوشتن بیانیه

خودبهبودی مهم‌ترین هدف خودآگاهی است. برای اینکه به خودبهبودی برسید، باید هدف داشته باشید. اگر در پیدا کردن اهداف‌تان مشکل دارید، از جمله راهکارهای پیشنهادی این است که برای خودتان یک بیانیه یا مانیفست بنویسید تا راحت‌تر بتوانید اهداف‌تان را تشخیص دهید.

ثبت وقایع روزانه

برای اینکه خودتان را دقیق‌تر مورد ارزیابی قرار دهید، توصیه می‌شود وقایع روزمره خود را یادداشت کنید، به این ترتیب راحت‌تر می‌توانید اعمال‌تان را بررسی کنید و خطاهای‌ خود را بشناسید. اگر وقت بگذارید و اموری از قبیل غذا خوردن یا مثلا خوابیدن را هم یادداشت کنید، به جزئیات بیشتری برای انجام اصلاحات دسترسی خواهید داشت. همچنین اگر به دنبال درک عمیق‌تری از مهارت‌های تصمیم‌گیری خود هستید، توصیه می‌شود پیامدهای تصمیمات‌ خود را هم در دفترچه‌ای بنویسید و سپس این نوشته‌ها را بعد از ۹ یا ۱۰ ماه مرور کنید تا ببینید چقدر از پیش‌بینی‌هایتان درست از آب درآمده‌اند.

خودبازنگری

در تمرین خودبازنگری می‌توانید به جای فکر کردن به اینکه چطور خودتان را پرورش دهید، به این فکر کنید که مثلا مافوق‌تان چه انتظاراتی از عملکرد شغلی شما دارد یا همکاران‌تان چه چیزهایی در موردتان می‌گویند. به این ترتیب یاد می‌گیرید خودتان را از زاویه‌ی دید اشخاص دیگر ببینید و درک بهتری نسبت به خودتان پیدا کنید.

رسیدن به خودآگاهیِ کامل و اصلاح تمامی تعصبات شناختی بی‌نهایت دشوار است، اما این دشواری نباید باعث دست کشیدن از تلاش شود. درست است که نمی‌شود تک‌تک مشکلات زندگی‌تان را حل کنید، اما با انجام همین تمرینات ساده و ایجاد تغییرات جزئی نیز می‌توانید کیفیت زندگی خود را تا حدی بهبود ببخشید.

برگرفته از: lifehacker.com

منبع: http://chetor.com


اعجاز تئوری انتخاب در حال خوب و موفقیت

سالها بود روانشناسان، ریشه رفتار انسانها را در محیط آنها جستجو میکردند:

آن کارمند من را عصبانی کرد و من فریاد زدم!

همسرم، از من حمایت کرد و من انگیزه بیشتر پیدا کردم.

شرایط اقتصادی نامساعد است و من امید برای فعالیت اقتصادی ندارم

و …

همه جملات بالا در یک ویژگی مشترک هستند: اتفاقی در دنیای بیرون رخ داده و روح و ذهن و جسم ما را تحت تأثیر خود قرار داده است.

همین دیدگاه بود که روانشناسان را به سمت مکانیزمهای «تشویق و تنبیه» هدایت کرد. شرطی کردن رفتارها (تشویق رفتار درست و تنبیه رفتار نادرست) در همین نگرش ریشه دارد.

به این بخش از دانش روانشناسی که اثر عوامل بیرونی بر روی رفتار انسانها را بررسی میکند روانشناسی برون نگر (External Psychology) گفته میشود.

حوزه دیگری از روانشناسی وجود دارد که شاید بتوان گفت ویلیام گلاسر با کتاب خود درباره «نظریه انتخاب» یا Choice Theory پایه گذار آن است.

در این نگرش جدید، منشاء رفتارها و احساسات و انگیزه های انسانها رویدادهای درونی در نظر گرفته میشود.

ویلیام گلاسر در نظریه خود نیازهای اصلی انسانها را به ۵ گروه تقسیم میکند:

– تلاش برای زنده ماندن

– دوست داشتن، رابطه با دیگران و حس تعلق

– قدرت

– آزادی و اختیار

– لذت و خوشی

بر خلاف مازلو که معتقد بود نیازها «سلسله مراتب» دارند و تا یکی از آنها اشباع نشود، نیاز دیگر در وجود ما سر بر نمی دارد، گلاسر معتقد است که اولویت نیازها برای هر کسی متفاوت است. هستند کسانی که برای عشق خود، از جان میگذرند (اولویت نیاز ارتباطی به نیاز زنده ماندن) و هستند کسانی که برای به دست آوردن قدرت نزدیکان خویش را به قتل میرسانند (اولویت داشتن نیاز به قدرت در مقایسه با نیازهای ارتباطی).

این نیازها و اولویتهای آنان، ریشه انتخابهای مهم زندگی ما را تشکیل میدهند.

هم چنین ،گلاسر ده اصل مهم را به عنوان Ten Axioms of Choice Theory مطرح میکند و به بحث در مورد هر یک از آنها می پردازد. در این قسمت به عناوین این ده اصل اشاره میکنیم

اصل اول – ما مالک هیچکس نیستیم و نمی‌توانیم رفتارهای دیگران را «کنترل» کنیم. ما فقط می‌توانیم رفتارهای خودمان را کنترل کنیم.

اصل دوم – تنها چیزی که میتوانیم به دیگران بدهیم «اطلاعات» است.

اصل سوم – تنها مشکلات روانی که در بلندمدت با انسانها همراه میمانند، «مشکلات عاطفی» است.

اصل چهارم – مشکلات عاطفی، بخشی از «زندگی حال حاضر» ما هستند.

اصل پنجم – امروز ما را آنچه در گذشته روی داده میسازد، اما نمیتوان در گذشته ماند. تنها کاری که از دست ما بر می آید، ارضاء نیازهای پایه ای در حال حاضر و تلاش برای ارضاء بهتر آنها در آینده است.

اصل ششم – ما در ذهن خود تصویری ذهنی از دنیای بیرون داریم که میتوان آن را «دنیای کیفی» نامید و ارضای نیازها یعنی واقعیت بخشیدن به این «دنیای کیفی».

اصل هفتم- تنها چیزی که وجود دارد «رفتار ما» است.

اصل هشتم – هر رفتار چهار مولفه دارد: حرکت، فکر، احساس و فیزیولوژی

اصل نهم – رفتارها انتخاب میشوند اما از میان چهار المان حرکت، فکر، احساس و فیزیولوژی، ما فقط بر روی «حرکت» و «فکر» کنترل داریم.

اصل دهم – رفتارها را با «افعال» نامگذاری میکنیم و در نامگذاری عموماً به بخشی از رفتار که برای ما به شکل ساده تری قابل تشخیص و تمایز است، توجه میکنیم.

علی صاحبی از شاگردان ویلیام گلاسر معتقد است همه ی ما می توانیم ناخدای کشتی خود باشیم. دکتر صاحبی با ارائه ی مثال هایی از زندگی شخصی خود، به ما نشان می دهد که چطور می توانیم اختیار تصمیم های خود را به دست گیریم و تبعات این تصمیم ها را کنترل کنیم. او به ما می گوید چطور می توانیم تصمیم های موثرتری در زندگی مان بگیریم و تبدیل به کسی شویم که می خواهیم. این سخنرانی در اردی بهشت ماه ۹۴ در تدکس کیش انجام شده است. برای آشنایی با تئوری انتخاب به ویدئوی زیر توجه فرمایید.

منابع: motamem.org و tedxkish.com

مدیریت بر خود

 

کسی که نمی‌تواند خودش را مدیریت کند، آیا می‌تواند بر دیگران مدیریت کند. این سئوالی بود که سبب ایجاد مفهوم خود مدیریتی شد.

خود مدیریتی موضوعی است که اخیرا در ادبیات مدیریت مدنظر علمای این رشته قرار گرفته است. نقطه قوت این سبک مدیریتی، خود انسان است که می‌خواهد مدیریت کردن را از خودش شروع و در جامعه به اوج برساند. یقینا راز موفقیت انسانها در پیچیدگی‌های هزاره سوم “خود مدیریتی” خواهد بود. حفظ ارزشها و آزادی‌های فردی و تحصیل استقلال فردی مهمترین نتیجه است که انسان‌ها از فعالیتهای خود انتظار دارند. خود مدیریتی مقوله‌ای است که در ایجاد قدرت افراد برای مدیریت بر رفتار و عملکردشان در حیطه فردی و سازمانی و در جهت ارتقای بهره‌وری نقش مهمی را ایفا می‌کند. در این مقاله تلاش شده، خود مدیریتی از جنبه‌های مختلف از جمله: تعریف و مفهوم خود مدیریتی، اصول و فرآیند، اهمیت مدیریت بر خود، فواید و نتایج آن مورد بررسی قرار گیرد.مدیران، همواره در جستجوی راهی هستند تا در مدیریت بر دیگران، به موفقیت دست پیدا کنند. اما باید قبل از فرا‌گرفتن مدیریت بر دیگران، خویشتن و نیروهای نهفته در درون خود را، تحت تسلط و مراقبت قرار دهند و به درستی بر خویشتن، مدیریت کنند. مدیران، ابتدا باید از درون خود آغاز کنند و بر ظرفیتها و محدودیتهای خود، تسلط یابند، آنها باید تمایلات و خواسته‌های درونی خویش را بشناسند، تا در ادامه نسبت به محیط پیرامون امور تحت نظر خود، دیدگاهی اندیشمندانه پیدا کنند.اکثر مدیران با مفاهیم مدیریت و چگونگی کاربرد و نحوه استفاده از آن آشنایی دارند. طیف گسترده تفکر مدیریت بسیار وسیع است. پیشرفتهای علمی تکنولوژیک قرن بیستم و ابتدای قرن بیست و یکم شامل مدیریت نیز می‌شود و شاید بتوان گفت که آهنگ پیشرفت تکنیک‌های مدیریت نسبت به سایر علوم سریع‌تر بوده است. میدانیم که یکی از شاخصه‌های معرف مدیریت بهره‌وری، استفاده صحیح و مطلوب از منابع در اختیار است. این منابع شامل نیروهای انسانی، مواد، ماشین‌آلات، پول، روش، تکنولوژی، اطلاعات و… می‌گردد.ولی آنچه که درمیان این عوامل به عنوان حلقه مفقوده قلمداد می‌گردد، مدیریت بر خود است که غالبا به فراموشی سپرده می‌شود. ما اغلب این بزرگترین و مهمترین سرمایه زندگیمان را، که همانا خودمان هستیم، بدست فراموشی سپرده و از آن غفلت کرده‌ایم.

مفهوم خود مدیریتی

خود مدیریتی به دنبال تغییر نگرش و شخصیت نیست، بلکه می‌خواهد رفتار را تحت کنترل در بیاورد و اگر لازم باشد تغییراتی رادر آن ایجاد کند، به عبارت دیگر خود مدیریتی از معرفت‌پذیری اجتماعی نشات می‌گیرد.

اصول خود مدیریتی

۱- خودشناسی: مدیریت بر خود، مستلزم این است که دقیقا نسبت به رفتارهای مورد علاقه‌تان آگاه باشید. اگر می‌‌خواهید از زندگی و فعالیت خود،‌ بهترین بهره‌ها را ببرید، باید رفتارهای خود را بشناسید و بدانید که معمولا ترجیح می‌‌دهید، دارای چه رفتاری باشید. بدین‌ترتیب، می‌توانید اطمینان داشته باشید که دارای همان اعمال و رفتاری خواهید بود که مورد علاقه شماست. شناخت شیوه‌ها و رفتارهای مورد علاقه در زندگی روزمره، مهمترین کلید خودشناسی است و بر این اساس، می‌توانید فرصتها را ارزیابی کنید و مناسبترین راه و شیوه را برگزینید.

۲ – خودسودمندی: در میان همه جنبه‌های خودشناسی و خود تنظیمی، خود سودمندی یا کارایی فردی احتمالا موثرترین عامل در زندگی روزمره است. خودسودمندی عبارت است از قضاوت فرد در مورد توانایی خود برای سازماندهی و اجرای فعالیتهایی که برای دستیابی به سطح خاصی از عملکرد مورد نیاز می‌باشد. به عبارت دیگر، قضاوت کلی فرد از تواناییهایش برای انجام کار است. خود سودمندی نشان دهنده انتظارات آتی ا ز تواناییها در دستیابی به سطح مشخصی از عملکرد می‌باشد. اعتقادات خودسودمندی به انگیزش حاصل از هدف‌گذاری افراد، میزان تلاش آنان، مداومت آنان در مواجهه با مشکلات واستقامت‌شان در برابر شکستها، کمک می‌کند. خودسودمندی سطح بالا، نظیر رغبت به شروع و مداومت در انجام وظایف، انتخاب کار و موقعیت، تمرکز بر راهبرد‌های مشکل‌گشا، کاهش ترس و اضطراب و تجارب احساسی مثبت، بر پیامدهای کسب موفقیت،‌تاثیر می‌گذارند.

۳ – خود کنترلی: حاصل تفکر و تعمق فرد می‌باشد که براساس عقاید و ارزشهای خود می‌تواند رفتار خود را از درون کنترل کند. در حقیقت، عامل خود کنترلی وجدان، اعتقادات و شناخت درست فرد می‌باشد که او را موظف می‌کند که بدون توجه به یک نیروی خارجی، از درون رفتار خود را در راستای عوامل فوق تنظیم کند. در این حالت، مدیر بر تمام رفتارها و حرکات خود تسلط دارد و می‌داند در چه زمانی چه رفتاری را از خود بروز دهد و یا در صورت لزوم نسبت به یک چیز بی‌عمل باقی بماند. در حقیقت، واکنش نسبت به محرکها، فرآیندهای شناختی و پیامدهای پاسخهای مختلف در اختیار اوست. این موضوع کاربرد‌های زیادی در مدیریت آموزشی دارد ومی‌تواند یکی از عوامل مهم برقراری روابط انسانی به حساب آید.

اهمیت و ضرورت مدیریت بر خود:

شخصیتهای برجسته تاریخی همیشه بر خویشتن مدیریت می‌کردند. در واقع این امر بود که از آنان افرادی برجسته و موفق ساخت. امروزه، ضروری است که اکثریت ما، حتی تعدادی از ما، که استعداد و تواناییهایی معمولی دارند، مدیریت بر خویشتن را بیاموزند. مدیریت بر خود، ممکن است، کاملا واضح به نظر آید. اما به اموری نو، بی‌سابقه و به ویژه به افراد علمی نیاز دارد. برای موثر بودن مدیریت بر خویشتن، ضرورت دارد که هر فرد علمی همانند یک مدیر اجرایی بیندیشد و رفتار کند. افزون بر آن، تبدیل شدن از فردی یدی که فقط به آنچه به او گفته می‌شود عمل می‌کند، به یک فرد علمی که خودش را مدیریت می‌کند حائز اهمیت است. در گذشته هر نوع جامعه‌ای حتی فردگراترین آن اگر نیمه هوشیار بود، ‌ناگزیر به تأمل بر دو امر می‌شد. این که سازمانها بیش از کارمندانشان عمر می‌کنند، و این که بیشتر افراد کنار گذشته می‌شوند. اما امروزه برعکس آن صادق است. یعنی کارکنان علمی بیش از سازمانها عمر می‌کنند و توانایی تحرک دارند. بنابراین نیاز و ضرورت مدیریت بر خویشتن، انقلابی در امور و ارتباطات انسانی پدید می‌آورد.

پژوهشهای انجام شده در زمینه مدیریت با توجه بسیار به اداره‌جوامع، سازمانها، گروهها و افراد صورت گرفته است و با کمال تعجب هیچ یک از آنها توجهی به اداره موثر “خود” نکرده‌اند. در حالی که خود مدیریتی پیش نیاز اساسی مدیریت اثربخش است. با عنایت به اهمیت خود مدیریتی در مدیریتی موثر، افراد، سازمانها و جوامع، نخست مفاهیم زیر مورد بررسی قرار می‌گیرد:

۱- ادراک از خود: “خود” شالوده وجود خودآگاه آدمی است. آگاهی از “خود” را ادراک از خود می‌نامند. “ادراک از خود” را به عنوان مفهومی که آدمی از خودش به عنوان وجود فیزیکی، اجتماعی، روحی یا اخلاقی دارد تعریف میکند به عبارت دیگر، اگر فردی ادراک از خود دارد خودش را به عنوان یک انسان متمایز از دیگران می‌شناسد. ادراک از خود بدون وجود ظرفیت اندیشیدن غیرممکن است.

۲- احترام به خود: اگر انسانی توانش از حد متوسط بالا رفته باشد، به توانایی‌های بالفعل و بالقوه خودش شناخت پیدا کرده است. این آگاهی او از توانایی‌هایش ممکن است موجب عزت نفس او شود که این بعد مثبت احترام به خود به شمار می‌آید، اما بعد دیگر مغروریت است. این بعد، بعد منفی احترام به خود است که در رفتار شخص نمود پیدا می‌کند.

۳- احترام به خود ناشی از سازمان: یعنی هر چه مدیر سازمان به منابع انسانی‌اش بیشتر احترام بگذارد، این باعث می‌شود، احترام افراد آن سازمان به خودشان بیشتر شود.

یکی از مسائلی که امیرالمؤمنین علی(ع) بدان توجه خاصی داشته‌اند و در نهج ‌البلاغه هم آمده است ، مسئله”خود” است، که دارای وجودی است با استعدادها و توانایی‌های مختلف. اگر انسان بخواهد در مسیر رشد و تعالی حرکت کند راهی نیست جزء اینکه در ابتدا خود را بشناسد. در مدیریت رسیدن به خود کنترلی هدف است. به این معنا که انسان به آن درجه از تزکیه رسیده باشد که بدون نظارت مافوق، خود به نظارت و کنترل خویش بپردازد.

فرآیند مدیریت بر خود

۱- تعیین هدف: اهداف خود را بطور واضح تعیین کنید. یعنی اهداف خاص داشته باشید. مثلا من هر روز یک ساعت مطالعه خواهم کرد.

۲- تعیین اولویت: زمینه‌های کلی اولویتها را بشناسید تا بتوانید از بین آنها دست به انتخاب بزنید.

۳- منظم بودن: منظم باشید تا بتوانید هر چیز را به سرعت و به موقع درک کنید.

۴- سازماندهی: برای پیشرفت موفقیت‌آمیز باید بتوانید کارتان را به طور موثر و عالی سازماندهی کنید.

۵- بهترین دیدگاه: بهترین دیدگاه این است که خود و دیگران را در موقعیتی خوب ارزیابی کنیم که سبب می‌شود در روابط مثبت و سازنده بین افراد، احترام متقابل و نزدیکی بوجود بیاید.

۶- احساس رضایت: هدف نهایی از تلاش و زحمت برای اداره امور خود، دستیابی به احساس رضایت وخواسته‌های خویشتن است.

۷- مسئولیت‌پذیری: افراد بسیار کمی همچون هنرمندان و دانشمندان،‌خودشان کار می‌کنند و خودشان به نتیجه می‌رسند. برای اینکه بر خود مدیریت کنید نیاز دارید مسئولیت ارتباطات خود را برعهده بگیرید.

۸- توانایی تمرکز: تمرکز یک پدیده اعجاب‌انگیز است. هر اندازه کوشش خود را متمرکز کنیم، نتیجه بیشتری به دست خواهیم آورد.

۹- زمان: زمان، یک منبع دارای ویژگیهای منحصر به فرد است. برای اینکه بیشترین بهره را از وقت خود ببرید قدری از وقت خودرا صرف برنامه‌ریزی کنید و مشخص کنید که چه زمانی می‌خواهید فعالیت خود را انجام دهید.

۱۰- ثبت وقایع: میزان موفقیت و شکست خود را در ارتباط با فعالیتها ثبت کنید.

۱۱- ایجاد تعهد: یک تعهد عمومی به وجود آورید یعنی افراد دیگر را راجع به اهداف وموفقیتهای خود مطلع سازید.

۱۲-بیان موفقیتها: موفقیتهای خود را به صورت یک نمودار به دوستان خود نشان دهید.

فواید مدیریت برخود

باید به اندازه کافی، برای شناخت خود وقت صرف کنید. اگر نسبت به امور خود تسلط نداشته باشید، به زودی در می‌یابید که در آنچه مورد علاقه شما بود و انتظار داشتید به موفقیت نمی‌رسید. مدیریت بر خود، بدین معنی نیست که اجازه دهید کارها بر شما تسلط داشته باشند بلکه شما باید بر کارها حکومت کنید. شما تنها کسی هستید که می‌توانید مشخص کنید که باید چگونه بیندیشید و چگونه رفتار کنید. مدیریت بر خود، روش سودمندی است که می‌توانید به بهترین نحو در تمام جنبه‌های زندگیتان از آن استفاده کنید.

مدیرانی که می‌توانند بر خود تسلط داشته و رفتار خود را کنترل کنند، در مدیریت خود نسبت به مدیرانی که زود به هیجان می‌آیند و در یک شرایط خاص نمی‌توانند عواطف و احساسات خود را کنترل کنند موفق‌تر هستند.